۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

سینه خیز



دخترکم بالاخره داره سینه خیز میره. البته هر چقدر که جلو میاد دو برابرش رو عقبی میره. وقتی تلاش میکنه که چیزی رو بگیره خیلی خنده دار میشه. چون اول تا اونجا که بتونه خودشو میکشه و دستشو دراز میکنه و اگه نرسید تازه تصمیم میگیره که حرکت کنه.

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

اولین سوغاتی بابا

دیشب دخترکم اولین سوغاتی رو از باباش گرفت. آخه باباش رفته بود مشهد و واسه دخترش یه قاب عکس قشنگ خریده بود. باید برم یکی از عکسهاش رو پرینت کنم و بذارم تو قاب عکسش.

کیانا و آیلین


یه عکس از کیانا و آیلین که تو تولد پارسا گرفتیم ازشون

عمو پورنگ


دخترم آهنگ های عموپورنگ رو خیلی دوست داره. براش سی دی یه "سفر بی خطر" ش رو خریدم و موقع غذا خوردن براش میذارم تا خانم دو لقمه سوپ یا سرلاک بخوره. آهنگهای دیگه هم براش خریدم ولی هیچکدوم رو به اندازه عمو پورنگ دوست نداره . فکر کنم چون تو آهنگهاش هی تصویر تند تند عوض میشه و خودش هم هی بالا و پایین می پره ، توجه دخترکم رو اینقدر به خودش جلب کرده. خلاصه که اینقدر این سی دی رو دیدم که همش رو حفظ شدم ؛)