۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

تیش تیش - دو اَبلو

کیانا: بابا بینیبیس.
بابا مرتضی: چی بنویسم؟
کیانا: تیش تیش- دو ابلو.
این مکالمه کیانا خانوم و باباش با خرید یه سری مداد شمعی برا کیانا شروع شده و تقریبا هر شب تکرار میشه.
----
آخرین باری که خاله مهناز داشت پیش ما مشقهای دانشگاهش رو می نوشت، به کیانا یه خوددار(خودکار) و کاغذ داد و کیانا خانوم مشغول خط خطی کردن شد و تقریبا کل کاغذ رو سیاه کرد. این بود که به فکر این افتادم که برای کیانا خانوم نوشت افزار مناسب سنش بخریم. مدادی با نوک کلفت و تهیه شده از موادی که اگه به چشمش خورد یا تو دهنش کرد، مسدوم نشه. چیزی که راحت گیر نمیاد. :(
هفته پیش که رفتیم شهر کتاب شهرک، دیدیم اونجا مملو از نوشت افزار "فابر کاسل" شده. یه کم که بینشون گشتیم دیدیم یه سری پاستل یا به قول خودمون مداد شمعی داره که روش نوشته "تهیه شده از موم زنبورعسل-غیر سمی". روجعبه نوشته بود +3. ولی با ذوق فراوان خریدیمشون و برگشتیم خونه. :)
همون شب دو تا از مداد شمعی ها رو با یه دفتر گذاشتیم جلو دست کیانا خانوم. که انگار دنیا رو بهش دادن. با کلی ذوق شروع کرد خط خطی کردن و از ما (مخصوصا بابا مرتضی) می خواست که براش "تیش تیش دو ابلو" بکشیم و درحالیکه به شکم خوابیده بود و پاهاش رو از پشت تکون میداد، تا موقع خواب از مداد شمعی ها کار کشید و موقع خواب با این بهانه که مدادها میخوان لالا کنن، بساط نقاشی رو جمع کردیم. کلا بهانه لالا کردن براگرفتن وسایلی که دست کیاناست،مخصوصا اون موقعی که خودش هم یه کم خوابش میاد معمولا جواب میده. ;)
از اون شب هر موقع که کیانا خانوم میبینه که کنارش نشستیم، یاد "تیش تیش" میفته و باید براش دوتا مداد شمعی و یه دفتر نقاشی بیاریم و یه یک ساعتی باهاش نقاشی کنیم و علاوه بر "تیش تیش"چیزایی مثل صندلی، الو، هتاله(ستاره)،دستش (دستکش)، کَش(کفش)،بادُنَت(بادکنک) و ... بکشیم. هرروز بیشتر از روز قبل :)

۵ نظر:

  1. این جوری به مرور نقاشیت خوب می شه.
    اما من نگران خطتتم. اونو میخای چه جور خوب کنی؟
    ;)

    پاسخحذف
  2. نقاشی عشق بچه هاست واقعا. آراد ما هم با همون چش جش دو ابرو خصوصا با کشیدن رو شیشه ماشین وقتی بخار کرده نقاشی رو علاقمند شد:)

    (مهری ولی کامنتهای من غیب میشن، قبلیم نموند دیدی، حالا منتطرم ببینم این یکی کی غیب میشه!)

    پاسخحذف
  3. من: آهوییییییییییییی دارم
    کیانا: خوششششششششششش دله
    من: فرار کرده ززززززززززز
    کیانا: دستتتتتتتتتتم
    من: دوریش برایممممم
    کیانا: اوشتلللللللللله

    پاسخحذف
  4. موسي اميدت رو از دست نده. فك كنم كيانا كه رفت مدرسه و باهاش مشق نوشتم . كم كم خطم خوب ميشه. فقط بهت ميتونم نويد اون روزها رو بدم و الان كاري بيشتر از اين از دستم بر نمياد.

    پاسخحذف
  5. @مامان: ما به امبد زنده ایم. روز شماری می کنم: 4 سال دیگه مونده ;)

    @سروه: کار کار اون دود سیاه لاسته

    پاسخحذف