۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

عروس خانوم

یه پیراهن سفید که لبه دامنش حریر داره برا کیانا خریده بودم که دیروز تنش کردم. کیانا با خوشحالی میچرخید و میپرسید که عروس شدم الان؟
من: آره دیگه عروس شدی.
کیانا در حالیکه به حریر لب دامنش اشاره میکرد: ولی عروس ها از اینا هم رو سرشون دارن.
من هم یه تیکه پارچه توری که تو خونه داشتیم رو آوردم و روی سرش انداختم.
کیانا در حالی که از ذوق جیغ میکشید، یهو ایستاد و پرسید: حالا دومادم کی میشه؟؟

و من دوباره فرار از مخمصه: من دومادت میشم خوب. D:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر