۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

اون پشت رفتی چیکار آخه؟؟؟

چهارشنبه پیش بود. تو آشپز خونه مشغول کار بودم. هر 10-20 ثانیه سرک میکشیدم تو هال تا موقعیت کیانا خانوم رو چک کنم. یه بار نگاه کردم جلو تلویزیون بود. دفعه بعد وقتی تو هال نگاه انداختم کیانا رو ندیدم. سریع پریدم تو هال ولی اونجا نبود. گفتم شاید بی سر و صدا اومده تو آشپزخونه و رفته اونور یخچال ولی نه اونجا هم نبود. رفتم تو اتاق ها ولی اثری ازش نبود. برای چند لحظه تمام بدنم یخ کرد. همینطور مات و مبهوت وسط هال وایساده بودم که دیدم کله کوچیکش رو از پشت مبل درآورد. بله این دختر وروجک در کمال آرامش دنبال توپش رفته بود پشت مبل. یه نفس راحت کشیدم ولی وقتی رفتم بلندش کردم با دیدن لباسهای کثییییییییییفش در کمال شرمندگی یادم افتاد که چند ماه پشت مبل ها رو تمیز نکردم. کیانا هرچی پرز و گرد و خاک بود جمع کرده بود و آورده بود با خودش. فکر کنم اونجا دراز هم کشیده بود چون علاوه بر دست و پا ، صورت و بلوزش هم سیاه سیاه شده بود. حیف که تنها بودم و بعد از بغل کردن کیانا خانوم نمی شد با اون وضعیتش بذارمش زمین. وگرنه یه عکس تاریخی وبلاگی ازش می گرفتم.
یکی نیست به این بچه بگه آخه اون پشت رفتی چیکار؟؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر