۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

ایستادن کیانا خانوم

امروز کیانا خانوم یادگرفت که وایسه و چون هردفه که می ایستاد ما براش دست می زدیم وقتی هم که ما حواسمون نبود و خودش می ایستاد، شروع میکرد به دست زدن و تشویق خودش :) . تازه چون دیگه تعادلش رو هم می تونه حفظ کنه خاتوم تشریف میبره آشپزخونه و در کابینت رو باز می کنه و ... .
به نظرتون چند روز دیگه راه میفته؟؟؟

۳ نظر:

  1. خداییش خیلی خوشحال کننده سا. و قتی بچه ی آدم می تونه وایسه. راه بره. بدوئه. حرکات موزون در کنه.
    بهتون تبریک می گم که این شادی ها رو دارید تجربه می کنید.

    فکر می کنی چه زمانی می تونه بگه "موسا"؟
    من بهش هدیه می دم. از همین امروز تمرینش بدید اسم منو بتونه بگه.
    پیش من جایزه داره حسابی
    :************

    پاسخحذف
  2. قربونش برم دختر خوش اخلاق و خوش خنده.

    پاسخحذف
  3. من کلا در مورد زمان راه رفتن نظری ندارم. فقط میدونم وقتی بچه ها تازه یاد میگیرن راه برنو کشف کننو تجسس کنن و اینا... یه فرشته رو شونه اشون همیشه و همیشه مواظبشونه وگرنه هیچ آدمیزادی با اون همه زمین خوردن و سر و کله به دیوار زدن و افتادن های با مخ رو زمین نمیتونست جون سالم به در ببره و آدم بزرگ بشه

    البته با اون چشمای شیطونی که کیانا داره فکر کنم به همراه تو و باباش یک دو جین فرشته رو اسیر خودش کرده باشه تا حالا :))

    راستش
    میخواستم از صمیم قلب یک ساله شدن کیانا رو اول به تو و مرتضی بعدشم به خودش تبریک میگم

    پارسال این موقع برای خودش چه روزی بود.... کیانا خانوم هول بود ببینه توی دنیای مامان باباش چه خبره... برا همین چند هفته ای زودتر از فرشته ها خدافظی کرد و اومد پیشمون :)) کلا از همون لحظه اول شگفتانه ای بود برای خودش این دختر


    عزیزکم بودنت رو تبریک میگم و همیشه بهترین ها رو برات آرزو دارم

    پاسخحذف