۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

آبله موغون گرفتم

پارسا از مهد- آیلین از پارسا و کیانا از آیلین آبله مرغون گرفت.

کیانا خانوم با وجودی که فقط یک روز با آیلین در تماس بود، باز گرفتار شد و از جمعه شب جوش تو بدنش رویت شد.

جمعه شب وقتی داشتم لباسهای دخترم رو مرتب میکردم که بخوابه. دو تا جوش تو بدنش دیدم.

مامان مهری: مرتضی، کیانا مشکوک می زنه . فک کنم آبله مرغون گرفته.
کیانا (درحالیکه خمیازه می کشه): بابا من داره مشدود میزنم.

شنبه و یکشنبه اوضاع زیاد بد نبود و تونستم کیانا رو بسپرم به مامانی و برم سر کار ولی از دیروز موندم تو خونه پیش دخترکم. کیانا خانوم کلی کلافه شده از دست دون دون های بدنش و هی میگه: مامان درد میکنه بیا کرم بزن خوب شه. کلا همش دوست داره تو بغل من باشه وخیلی خیلی بی اشتها شده.
امیدوارم هرچه سریعتر این دون دونای مزاحم برن پی کارشون و دست از سر دخترم بردارن.

پریروز هرکی زنگ میزد؛ کیانا باهاش صحبت میکرد و سریع میگفت: آبله موغون گرفتم ولی دیروز حوصله حرف زدن با هیچکس رو نداشت.امروز هم که کلا پنچر بود و الان هم خوابیده.

یه نگرانی دیگه هم اینه که بابا مرتضی از کیانا آبله مرغون بگیره. خیلی پیگری کرد که واکسنش رو بزنه ولی در نهایت موفق نشد :( .این چند روز هم کیانا خانوم رو بغل نکرده و نبوسیده و از این بابت خیلی شاکیه.
امیدوارم این چند روز هرچه زودتر بگذره، دخترم خوب شه و باباش هم نگیره.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر