۱۳۹۱ فروردین ۲۷, یکشنبه

کیانا و خونه تکونی

خونه تکونی امسال کاملا برای کیانا قابل درک بود. سال گذشته برخلاف امسال کیانا هیچ درکی از خونه تکونی نداشت و ما سعی  میکردم در اوقاتی که کیانا خوابه یه سری از کارها رو انجام بدیم. چون کلا تو دست وپا بود. یادمه یه بار از غفلت ما سوء استفاده کرد و رفت بالای چارپایه و از اون بالا خودش رو پرت کرد پایین چراکه هیچ درکی از ارتفاع نداشت. ما کلی نگران شدیم چون کلا با صورت اومد پایین. ولی خدا روشکر چیز خاصی نشد و فقط دماغش یکی دو روز ورم داشت و قرمز بود. اما امسال دخترم کلی رعایت حال ما رو کرد. کلا هراتاقی رو تمیز میکردیم. دخترم می رفت اتاق دیگه  و با اسباب بازی ها و یه سری غنیمت هایی  که بین اسباب کشی گیرش میومد، خودش رو سرگرم میکرد. گاهی هم میومد یه سر میزد به ما و میگفت: "اینجا شلوغ پلوغه. من باید برم." خونه تکونی ما یک هفته پشت سر هم طول کشید. روزهای وسط هفته از ساعت 4 بعد از ظهر تا 12 شب و آخر هفته هم کل روز. و تمام این مدت ما هیچ وقتی برای دخترمون نذاشتیم و دخترم با کمال مهربونی با ما همکاری میکرد. البته گاهی هم اعتراض می کرد که شما چقد کار میکنید. بیاید با من بازی کنید. :)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر